بیت ران – شبنم رحمتی: برای اینکه درباره منصور کامرانفر؛ بدانیم باید برگردیم به زمانیکه فقط شش ماه از انقلاب گذشته بود.
در تابستان ۵۸، چهار ماشین کلاسیکی که برای یک عروسی تزئین شده بودند در خیابان های تهران چشم ها را خیره کردند.
یک دوج کروک، یک فورد کروک، یک دسوتو و آخری یک کرایسلر که ویژگی مشترکشان این بود که همه متعلق به سال ۱۹۴۶ بودند.
دوج را گل زده بودند و سه ماشین بعدی پشت آن می راندند.
عکس هایی که از این مراسم در آلبومی خانوادگی باقی مانده هر کلاسیک بازی را به وجد می آورد.
ابتکاری که از آن ِ منصور کامرانفر بود.
مردی که بیشتر عمر خودش را صرف بازسازی کلاسیک ها کرده و آنقدر خبره شده که مدتی آلمانی ها او را برای همین کار به کشورشان دعوت کردند.
این عشق بنز کیست؟
منصور کامرانفر، زاده و بزرگ شده محله شمیران تهران در سال ۱۳۲۳ به دنیا آمد.
از طرف مادر نسبش به قاجاریه می رسد.
خاله او همسر ناصرالدین شاه بوده اما خودش خلق و خوی با مرام تهرانی های اصیل را دارد.
در او از تکبری که گاه در منسوبان قاجار دیده می شود، خبری نیست.
پدرش مدیر چاپخانه شهاب بود که در سال ۱۳۱۶ تاسیس شده بود.
او هم پس از گرفتن دیپلم از مدرسه شاهپور تجریش به پدر پیوست.
این شغل خانوادگی تا اوان انقلاب ادامه داشت و پس از آن بود که به دلمشغولی اصلی زندگیش رو آورد.
خودش می گوید: ” ۵۰ سال است که ماشین جمع می کنم و هنوز این تنها کاریست که مرا سر شوق می آورد.”
اگر بتوان به حافظه اعتماد کرد حدود ۲۰۰ ماشین کلاسیک را تا به حال جمع و بازسازی کرده که در نوع خودش رکوردی محسوب می شود.
او بنز را به هر ماشینی ترجیح می دهد و هیچ وقت ماشین های ژاپنی و کره ای سوار نمی شود.
یکی از نقاط عطف کارنامه کاری او بازسازی سه ماشین تاریخی است که امروز در موزه جاده قدیم کرج نگهداری می شوند.
یک فراری ۳۰۸، کرایسلری که متعلق به ثریا اسفندیاری دومین همسر محمدرضا پهلوی بود و فیات ۱۹۲۷ که می گویند به احمدشاه قاجار تعلق داشته است.
بنیاد جانبازان از او دعوت می کند پروژه بازسازی این ماشین ها را به عهده بگیرد و او می پذیرد.
وقتی فراری و کرایسلر را برای بازسازی در اختیار گرفتید، در چه وضعیتی بودند؟
کرایسلر یک تصادف شدید از جلو کرده بود و بخش جلوی آن به شدت آسیب دیده بود.
به علاوه در زمانی که کنترل چندانی روی اتومبیلهای کاخ نبوده عدهای با این فکر که بخشهای طلایی رنگ داخل خودرو از جمله فرمان، واقعاً طلای خالص است، به این قسمتها آسیبزده بودند.
اما وقتی فهمیدند که زیر این قسمتها استیل و سرب خشک است دست از سر اتومبیل برداشتند.
این خودرو که روی شاسی کرایسلر و توسط یک شرکت ایتالیایی به اسم «گیا» طراحی شده بسیار سفارشی و خاص است.
غیر از طرح بدنه که منحصربهفرد است، در اتاق هم ایدههای جالبی به کار رفته.
مثلاً وقتی در داشبورد آن را باز میکنید گرامافون آن را میبینید و یا در عقب خودرو یخچال برای نوشیدنیها نصب شده.
موتور آن هم دو کاربراتور چهار دهنه دارد که در بین خودروهای آمریکایی کمتر دیده میشود.
خودروی فراری ۳۰۸ را وقتی از انبار بیرون آوردیم تقریباً نابود شده بود.
داخل اتاق آن به دلیلی نامعلوم سوخته بود و تقریباً بخشهای داخلی آن از بین رفته بود.
غیر از آن یک طرف بدنه شامل در و گلگیر در اثر تصادف آسیب دیده بود و سقف هم ضربه خورده و شیشهها از بین رفته بود.
کلیه بخشهای آن را خودمان بازسازی کردیم و فقط شیشه جلو و دو شیشه بغل را به میلان سفارش دادیم.
خاطرم هست این شیشهها دیر به دستمان رسید و برای تنظیم سقف به آنها احتیاج داشتیم.
پس به ناچار بدون شیشه سقف را بازسازی کردیم ولی وقتی شیشهها را آوردند دیدیم بطور کاملاً دقیق در جای خود نشست.
تیمی که با آنها کار می کردید از طرف بنیاد معرفی شده بودند یا انتخاب خودتان بود؟
اعضای تیم را خودم انتخاب کردم.
البته با این بچهها مدتها همکار بودم و در طی چند سال اصول کار را به آنها یاد دادم و به همین دلیل همیشه با همان گروه کار می کردم.
در این بین دو نفر بودند که باید از آنها به خاطر همکاریشان تشکر کنم.
حسین خوشنواز (صافکار)، فرامرز جهانگیری (تودوزیکار) و رحیم اسکندری که نقاشی خودروها را انجام میداد.
برای بازسازی خودروهای دهه ۵۰ و ۶۰ از نظر کلاسیک ارزش بیشتری دارند ولی جوان ها بیشتر به ماسل های دهه ۷۰ علاقمندند
جاده زندگی
تنها پسر آقای کامرانفر در اسپانیا زندگی می کند.
دخترش در ایران زندگی می کند و همسرش هم در عشق او به ماشین بازی شریک است.
آلبوم خانوادگی آنها آکنده از عکس هایی است که با تعداد زیادی خودروهای کلاسیک گرفته شده.
انواع و اقسام بنزها، بی ام و ها (از جمله یک بی ام و ۵۰۱ متعلق به ۱۹۵۲ که به گفته کامرانفر ماشین خیلی خاصی بوده)، یک جیپ ویلیز اورلند که نمونه کمیابی در ایران است، یک کوروت زردرنگ که داستانش را تعریف می کنم و ماشینی که فقط یک مدل از آن در ایران وجود داشته: “مستر اشمیت” ؛ ماشینی که یک کارخانه هواپیماسازی تولید می کرد و فقط برای دو نفر گنجایش داشت. راننده و شخصی که در صندلی عقب می نشست.
منصور کامرانفر این ماشین را به قیمت ۴۰ هزارتومان به یک آلمانی فروخته است.
در جوانی موتورسیکلت هم جمع می کرده است.
در دورانی از زندگی، منصور کامرانفر همیشه بلیزر سوار می شده و تمام ایران را با این ماشین گشته است.
اما در عکس هایش کمتر نشانی از بلیزرهای مختلفش وجود دارد.
عشق او به آنچه تکنیک و کیفیت بهتر ماشین های آلمانی می نامد، باعث شده بیشتر تصویرهایش با بنز همراه باشد.
فقط بنز
او همین الان هم فقط بنز سوار می شود و نخستین بنز زندگیش را ۱۶ هزار تومان خریده است.
الان با خنده می گوید که ماشین سفر و تفریح و خرید و گشت و گذارش در شهر همه بنز هستند؛ بنزهای کلاسیک بازسازی شده.
کوروت زرد رنگ ۱۹۶۸ ماشین زیبا و کمیابی در ایران است.
منصور کامرانفر وقتی ناچار شد به دلیل نیاز مالی این ماشین را که خودش بازسازی کرده بود بفروشد خیلی ناراحت شد.
می گوید هنوز هم از یادآوریش مکدر می شود.
او حدود شانزده سال پیش، کوروت را با یک موتورسیکلت که حدود ۹۰۰ هزارتومان می ارزید عوض کرد و ۲۷۰ هزارتومان هم پول گرفت.
می گوید صاحبش امروز حاضر نیست ۵۰۰ میلیون هم آن را بفروشد.
درباره بازسازی
منصور کامرانفر می گوید بازسازی ماشین در ایران صرفه اقتصادی ندارد.
او فقط به دلیل عشقی که به این کار دارد بازسازی خودروها را رها نمی کند.
مثال جالبی می زند: “جیپ ویلیز را ۲۵ سال پیش به قیمت ۵۰۰ هزارتومان خریدم.
۵۰۰ هزار تومان دیگر خرجش کردم و ۴ سال بعد آن را ۶ میلیون تومان فروختم.
در همان زمان که ماشین را خریدم در شهرک نفت هر قطعه زمین ۲۴۰ هزار تومان بود.
یعنی با آن یک میلیونی که خرج خرید و بازسازی کردم می توانستم چهار قطعه زمین بخرم که چندسال بعد ده برابر شده باشد اما ترجیح دادم دنبال عشقم بروم.”
معیارتان برای انتخاب یک مدل برای بازسازی چیست؟
هرچند شخصاً علاقهمند خودروهای بنز هستم، اما هر ماشینی که پایه آن سالم باشد، البته نمونه تکی باشد را می توانم بازسازی کنم.
پایه ماشین سالم باشد؟
ببینید! مهم این است که ماشین تصادف شدید نداشته باشد.
از آن مهمتر لوازم داخل اتاق دستنخورده باشد چون این قطعات امروزه بسیار دشوار یافت می شوند.
اگر بدنه و اتاق ماشین سالم باشد کار روی بخش فنی دشوار نیست و میشود از پس آن برآمد.
از همه این ها مهمتر همانطور که قبلاً گفتم نباید در ماشین دخل و تصرف شده باشد و چیزی کم و یا افزوده شده باشد.
در حال حاضر وضعیت توجه و بازسازی کلاسیک ها را چگونه می بینید؟
خوشبختانه این روزها با کارهایی که انجام شده کمکم ارزش واقعی این ماشینها برای مردم جا افتاده است.
خیلیها به دنبال حفظ و نگهداری و بازسازی خودروهای کلاسیک افتادهاند.
الان کسانی حاضرند چند ده میلیون تومان برای خرید بعضی از این ماشینها خرج کنند.
یادم هست اوایل انقلاب یک رولزرویس را در محل سابق هتل هیلتون حراج کردند.
قیمت پایه شش میلیون تومان بود.
یک نفر گفت شش میلیون و صد و دیگر هیچ کس بالاتر از آن نبود.
اما الان اگر باز هم حراج بگذارند خیلیها روی دست هم میآیند.
علاقه جوانها هم به این کار زیاد شده است.
اما متاسفانه بعضی وقتها علم لازم برای این کار را ندارند و فقط به دنبال تجربه هستند.
گاهی از خودرو بیش از توانش کار میکشند و به ماشین آسیب میرسانند.
متاسفانه این علاقهمندی بین جوانان بیشتر برای ماسلهای دهه ۷۰ است و کمتر کسی به خودروهای دهه ۵۰ و ۶۰ توجه میکند.
در حالی که از نظر ارزش کلاسیک آنها بالاتر هستند.
برای فردی که می خواهد وارد وادی بازسازی و نگهداری از کلاسیک ها شود چه مدلی را پیشنهاد می کنید؟
باید کار را از ماشینی شروع کند که لوازم آن در دسترس باشد.
برای شروع کار حتی میتوان از یک پیکان مدل پایین مثلاً ۴۷ شروع کرد.
زیرا هم لوازم آن در دسترس است و هم در زمان بازسازی خود فرد از جزئیات کار خیلی چیزها یاد میگیرد.
بعد از اینکه اطلاعات فرد در مورد بازسازی بالا رفت میتوان به مرور به سراغ ماشینهای سختتر رفت.
کار جوانها را در جمعکردن ماسلها چطور می بینید؟
علاقه جوانها به این خودروها خیلی خوب است اما باید جوانها اطلاعات فنی خود را از این ماشینها بیشتر کنند.
الان بعضی وقتها تجربی کار میکنند.
مثلاً چند وقت پیش یکی از دوستان جوان موتور ۴۵۵ را روی کامارو با گیربکس ۳۵۰ بسته بود.
وقتی به او گفتم این گیربکس تحمل فشار این موتور را ندارد قبول نکرد ولی سه چهار روز بعد گیربکس کاملاً خرد شد.
الان بچهها به راحتی قطعات موتور مثل کاربراتور، میلبادامک و … را از خارج وارد میکنند.
اما وقتی قطعات با هم هماهنگ نیستند نتیجه کار مناسب نخواهد بود.
بچهها نباید اینقدر به دنبال تجربهکردن باشند و قبل از هر تغییری باید با افراد با اطلاع مشورت کنند.
مدلی هست که هنوز برای بازسازی به دنبال آن باشید؟
هر چند نزدیک به ۱۰ دستگاه بنز ۱۹۰SL جمع کردهام ولی هنوز هم علاقهام به کار روی این مدل کم نشده و چشمم هنوز به دنبال ۱۹۰SL است.
ماشینهایی که بازسازی کردهاید خیلی متنوع است. چگونه این ماشینها را پیدا می کنید؟
شاید باورتان نشود اما ماشینها من را پیدا میکنند!
اتفاقاً این سوال را خیلیها از من میپرسند اما جوابی که به همه میدهم همین است.
چون خودرودوستان و کلاسیکبازها من را میشناسند، اگر ماشین مناسبی پیدا شود با من تماس میگیرند.
بعضی وقتها هم صاحبان ماشینها که امکان نگهداری خودرو را ندارند و به دنبال فردی میگردند که مطمئن باشند ماشین را خوب نگهداری میکنند با من تماس میگیرند.
بازسازی ماشین در ایران صرفه اقتصادی ندارد و فقط به دلیل عشقی که به این کار دارم رهایش نمی کنم
تجربه خارجی
“آلفرد مارکوس” تبعه آلمان و دوست قدیمی منصور کامرانفر که از عشق او به ماشین های آلمانی و بازسازی کلاسیک ها آگاه بود سال ۱۹۷۸ او را برای سفری تفریحی و بازدید از موزه اشتوتگارت به کشورش دعوت کرد.
« وقتی مدیران موزه اشتوتگارت عکس های نمونه هایی که من بازسازی کرده بودم را دیدند شگفت زده شدند.
هر آلمانی که بخواهد از این موزه دیدن کند باید دو سال در نوبت بماند.
اما آن روز وقتی موزه را برای نهار تعطیل کردند مدیران اشتوتگارت، من و آلفرد مارکوس را دعوت کردند که بدون مراجعین دیگر در موزه بچرخیم و درها را بستند.
در واقع موزه را اختصاصی کردند.»
همین سفر پایه ای می شود که آنها از آقای کامرانفر برای بازسازی دعوت کنند.
برای بازسازی به خارج از کشور هم رفتهاید، در این باره توضیح می دهید؟
حدود سه سال در آلمان مشغول کار برای یک شرکت سوئدی بودم.
روی چه ماشینهایی کار کردید؟
ماشینهای زیادی برای آنها جمع کردم.
چند دستگاه کوروت از نسلهای اول و دوم و سوم، فراری تستا روسا، لامبورگینی دیابلو، دتوماتسو، چندین بنز از جمله ۳۰۰SL، ۱۹۰SL، ۲۸۰SE و …، جاگوار E-Type، فورد GT40، پورشه ۳۵۶ و …
همه این مدلها برای یک شرکت بود؟
نه، در آنجا برای چند شرکت دیگر هم ماشین جمع کردیم.
خودروی آقای کامرانفر گران ترین در سریال شب دهم
نمایش تکنیک در شب دهم
تیمی که مسئولیت جمع آوری ماشین های کلاسیک و تاریخی برای سریال “شب دهم” را داشتند، سراغ منصور کامرانفر آمدند.
در آن سریال از چندین بنز ۱۷۰ استفاده می شود اما بنزی که کامرانفر بازسازی کرده بود.
چون از نظر تکنیکی برتری قابل ملاحظه ای داشت به ماشین اصلی بدل شد.
اجاره ای که به سایر بنزها برای هرشب فیلمبرداری تعلق می گرفت ۳۰ هزارتومان بود و بنز آقای کامرانفر ۱۵۰ هزارتومان.
تفاوتی که تکنیک دلیل آن بود.
امروز اوقاتش را در “کامران یدک” می گذراند.
مغازه ای در نیاوران تهران که به قول خودش فقط “پاتوق” است:
«دوستانم اینجا جمع می شوند و بچه هایی که می خواهند ماشین بازسازی کنند همنیجا مرا پیدا می کنند.»
در و دیوار این مغازه کوچک ۴۰ متری پر است از تقدیرنامه ها و عکس هایی از ماشین های کلاسیک.
تابلویی هم هست که از عکس های بازسازی کرایسلر ثریا درست شده است.
ماشین را از لحظه تحویل گرفتن تا زمانی که برای نمایش در موزه آماده شده نشان می دهد.
نمایش عشق و تلاش مردی که بدون تحصیلاتی در این زمینه از نظر تکنیکی بر دیگران پیشی گرفت و پیش کسوت این حرفه به شمار می آید.
بیشتر بخوانید:
سلیم سرپولکی ؛ ارتش تک نفره
تیونر ایرانی خودرو شورولت کوروت، را تبدیل به هیولا کرد
یک ماشین باز واقعی ؛ توجه جوانان به محصولات GM ویرانگر است
اصغر قندچی ؛ مردی که می توانست صنعت خودروی ایران را متحول کند
عاشق ماشین های آمریکایی ؛ دنده خور کمتر ، شکوه بیشتر و جای فراختر
تیمور ریشار و بازسازی خودروهای کلاسیک/ بخش دوم؛ مرسدس بنز گالوینگ
بهرام عظیمی خالق انیمیشن های سیا ساکتی از علایق خود به خودرو می گوید
منبع: روزنامه شرق
❤😍😍