تیمور ریشار استاد بازسازی خودروهای کلاسیک/ بخش اول؛ عشق آلفارومئو

از دست ندهید

تیمور ریشار را ماشین‌بازها، صندوقچه گنج خودروهای کلاسیک ایران می‌دانند؛ کسی که عاشقانه آلفارومئو را دوست دارد. او از گران‌ترین خودرو ایران تا گران‌ترین موستانگ ایران را بازسازی کرده است. تیمور به غیر از قدرت بالای صفرسازی خودرو‌های کلاسیک و کم‌نظیر تاریخی، یک راننده ماهر و قهرمان اتومبیلرانی و نیزمهندسی بسیار کارکشته است. تیمور ریشار خودروهای مختلفی داشته است؛ از فراری تا لامبورگینی، از رولزرویس تا بوگاتی تا عشق ازلی و ابدی‌اش؛ آلفارومئو. همه این خودروها زیر پای‌اش بوده‌اند.

بیت ران – امین آزاد، امیرحسین اسماعیل بیگی: این قسمت اول گفت‌وگو با ‌کلکسیونری ست که تا به امروز حدود ۴۰۰ ماشین کلاسیک را خریده و بازسازی کرده است.

تیمور ریشار ۶۶ساله است. پدرش فرانسوی بوده و نام فامیل ریشار را برای‌ او به یادگار گذاشته است، هرچند اکثرا با نام ریچارد او را می شناسند.

یکی دیگر از یادگاری های پدرش برای او عشق ماشین است.

پدرش از قهرمان‌های اتومبیرانی بوده و تیمور را از کودکی با خودرو آشنا کرده است.

پسر هم پس از پدر دنبال اتومبیل و اتومبیل رانی رفته است.

تیمور ریشار

 

چطور شد که به رشته مکانیک، بازسازی خودروهای کلاسیک و اتومبیل رانی علاقه مند شدید؟

چون پدر من یعنی شاهرخ ریچارد از بدو تاسیس مسابقات اتومبیل رانی که در سال ۱۹۶۱ در ایران دایر شد، به این رشته علاقه مند بود.

از زمانی که سن پایینی داشتم، در کنار او بودم و می دیدم که چگونه ماشین ها را برای مسابقه آماده می کردند.

همچنین به دیدن مسابقات می رفتم و از آنجا بود که به این رشته علاقه مند شدم.

سال های سال که پدرم در مسابقات اتومبیل رانی که از فرودگاه قلعه مرغی شروع شده بود، شرکت می کرد، من همیشه در کنار او بودم.

تیمور ریشار آلفارومئو ولوچه

در زمینه اتومبیل رانی خاطره جالبی از پدرتان دارید؟

پدر من در زمینه ورزشی اتومبیل فعالیت داشت و در مسابقات شرکت می کرد.

من همیشه در کنار او بودم و در این مدت توانستم چیز های زیادی از او یادبگیرم.

به همین دلیل به این رشته بخصوص به بخش ورزشی اتومبیل علاقه مند شدم و بعدها در این زمینه شروع به فعالیت کردم.

یکی از خاطرات قشنگی که در ذهنم مانده است مسابقه ای در فرودگاه قلعه مرغی بود.

مسابقات اتومبیل رانی ۶ ساعته در تهران

آن زمان مسابقات ۶ ساعته و با دو راننده بود.

طول پیست ۵ کیلومتر بود و این دو راننده باید وقتشان را باهم تقسیم می کردند که این ۶ ساعت پر شود.

از جمله اتومبیل هایی که آن زمان در مسابقات شرکت می کردند؛ پیکان بود که تازه ساخته شده بود و خیلی تبلیغات کسترده ای روی آن انجام می شد و چند نفر از مکانیک های مجاز پیکان، پیکان را تیون ( تقویت) کرده بودند.

یکی دیگر از خودروهای موجود در مسابقه که تازه هم به بازار آمده بود بی ام و ۲۰۰۲ با حجم ۱۸۰۰ سی سی و ۴ در بود.

در این مسابقه بی ام و جز تیم های فعال به حساب می آمد.

بسیاری از ماشین های معروف دیگر هم حضور داشتند.

به نظرم یکی از دلایلی که این مسابقه را مهیج کرده بود حضور راننده های حرفه ای در این زمینه بود.

تا به امروز دیگر این مسابقه ۶ ساعته در ایران تکرار نشده است.

آنجا بود که در این ۶ ساعت، اتومبیل ها استقامت و مقاومت خود را نشان می دادند. پیت استاپی هم به وجود آورده بودند که هر ماشینی در پیت استاپ خودش کارهایی مانند تعویض لنت ترمز، تعویض لاستیک و سوخت گیری انجام می شد.

این مسابقه بسیار جالب بود و در خاطرم باقی مانده است.

ماشین پدرتان چه بود؟

پدر من همیشه و همیشه آلفارومئو داشت.

این آلفارومئوها را همیشه به طور مخصوص از خارج کشور سفارش می داد.

خود پدرم انتخاب می کرد که چه نوع موتور و چه سیستم هایی داشته باشند.

او با نهایت وسواس این کار را انجام می داد.

پدرتان با چه ماشینی مسابقه می داد؟

پدرم همیشه با آلفارومئو مسابقه می داد و هم خیلی به این برند علاقه مند بود و همیشه هم با این اتومبیل صاحب مقام بود.

من همیشه در کنار پیست یا در تعمیرگاه نظاره گر بودم.

تیمور ریشار آلفا ولوچه

عشق همیشگی به آلفارومئو

اولین ماشین خودتان آلفارومئو بوده است؟

بله، اولین ماشین من در ۱۶ سالگی با اینکه گواهینامه ام نداشتم آلفارومئو بود و اولین مسابقه را نیز با آلفارومئو شرکت کردم.

آلفارومئو برای من یک سمبل است. زندگی من همیشه از دوران پدرم تا به حال، در ایران و خارج از ایران با آلفارومئو عجین شده است.

همیشه نمایندگی آلفارومئو در ایران با شرایطی آسان ماشین به من می فروختند.

اولین آلفارومئو که خریدید کدام مدل بود؟

یک آلفارومئو ولوچه مدل ۱۹۶۶ که حجم موتور آن ۱۶۰۰ سی سی بود.

من یادم می آید که چقدر این ماشین را دوست داشتم.

مثلا گاهی اوقات در آن زمان بچگی آن قدر که این ماشین را دوست داشتم داخل ماشین می خوابیدم.

این برند برای من در یک طبقه خاصی قرار دارد.

تیمور ریشار

چه چیز آلفارومئو شما را جذب کرده است؟

از تکنولوژی و طراحی آن خوشم می آید و فکر می کنم در انتخاب این برند اشتباهی نکردم.

همیشه با این ماشین صاحب مقام بودم.

چگونه این ماشین را خریدید؟

اولین ماشینم را از نمایندگی آلفارومئو در ایران خریدم.

چون مالک شرکت خیلی با پدر من دوست بود و من را هم خوب می شناخت به من گفت که چقدر پول داری؟ گفتم ۱۰ هزار تومان.

گفت که چقدر می توانی قسط بدهی؟ گفتم ماهیانه پانصد تومان. رفتیم و چند سفته امضا کردیم و به همین راحتی ماشین را تحویل گرفتم.

در صورتی که همان موقع برای من باعث تعجب بود که خریدارانی با پول نقد برای خرید همان ماشین می آمدند و این آقا ماشین را به آنها نمی فروخت. اما به من با این شرایط آسان فروخت.

سال ها بعد من این سوال را مطرح کردم و جواب قشنگی گرفتم.

جواب من این بود: « آن کسی که آمده که آلفارومئو بخرد نمی داند که اصلا آلفارومئو چیست و آن مشتری به درد من نمی خورد.

مشتری هایی مانند تو به درد من میخورند که بدانند آلفا چیست، آلفا را دوست داشته باشد و بداند با این ماشین چه کاری باید انجام دهد.»

بعدها فهمیدم که چه حرف منطقی و قشنگی به من زده است.

آن زمان کسانی که آلفارومئو داشتند همدیگر را می شناختند و با هم دوست بودند.

مثلا یکی از سوالاتی که از خریدار آلفارومئو داشتند این بود که تو را چه کسی معرفی کرده است؟ یا اینکه چرا می خواهی آلفا بخری؟ و همیشه باید دلایلی می آوردی که مورد پسند باشد.

الان هم که فکرش را می کنم می بینم که چه کار درستی انجام می دادند.

اینکه بدانند طرف چه کسی است و آیا دانش این ماشین را دارد؟ و چرا به این ماشین علاقه دارد؟

مادر شما در مقابل علاقه پدرتان به خودرو و مسابقه ها چه واکنشی داشت؟

مادرم موافق نبود. ایشان همیشه با این کارهای من و پدرم کاملا مخالفت می کرد.

علت مخالفت ایشان خطر بالای این کار و هزینه آن بود.

اما ما به کار خود ادامه می دادیم.

مادرتان نمی گفت که چرا این همه پول را هزینه ماشین می کنید؟

بله ایشان می گفت این کارها هزینه اضافی است.

در واقع اقتصادی فکر می کردند. ولی بالاخره هر عشق و علاقه ای هزینه ای هم دارد.

تیمور ریشار آلفا ولوچه

وقتی زور چالش بر پول می چربد

از هزینه هایی که کرده اید پشیمان هستید؟

خیر، از هزینه هایش پشیمان نیستم زیرا هیجان و چالش آن برای من جالب بوده است.

چه شد که وارد کار فنی ماشین شدید؟

علت این کار علاقه من به اتومبیل بود و این رشته را هم دوست داشتم.

ضمن این که رشته تحصیلی من در یکی از دانشگاه های آلمان مکانیک بوده است و در این زمینه کار کردم.

چرا برای تحصیل آلمان را انتخاب کردید؟

در حدود ۱۴ سالگی برای تحصیل به آلمان رفتم.

بعد از دوره دبیرستان وارد رشته مکانیک و بخش اسپرت مکانیک ( بخش مسابقات ) شدم و فعالیت داشتم.

در مورد اینکه چرا آلمان را انتخاب کردم باید بگویم که تصمیم گیرنده اصلی در خانواده ما، مادربزرگ من بود.

من دوست داشتم به فرانسه بروم اما مادربزرگم گفتن آلمان.

ایشان همیشه در افکارش تکنولوژی آلمان را قبول داشت.

مثلا می خواستیم خانه بسازیم می گفتند که مهندس حتما باید آلمانی باشد.

یا مثلا می خواستیم ماشین بخریم می گفتند که حتما باید آلمانی باشد.

البته بی ربط هم نمی گفتن چون ایشان هم خیلی کمال گرا (پرفکتیونیسم) بود و آلمانی ها هم خب به همین شکل بودند.

به همین دلیل این کشور را برای ادامه تحصیل من انتخاب کردند.

وقتی که به آلمان رفتم چند سال اول را تا دیپلم در شبانه روزی بودم که در ۲۰۰ کیلومتری شهر هامبورگ قرار داشت.

بعد از گرفتن دیپلم به شهر هامبورگ رفتم و در آنجا ساکن شدم و به این شکل در مسیر دانشگاه و رشته مکانیک و ماشین بازی قرار گرفتم.

در مورد رشته ای که در آن تحصیل کرده اید توضیح دهید.

رشته من مهندسی مکانیک خودرو بود.

براساس همین پایه، من این رشته را ادامه دادم.

در کنار تحصیل به خاطر علاقه مند بودن به بخش اسپرت و تجربه ای که در تکنولوژی اسپرتیو اتومبیل داشتم و چون در آن زمان در مسابقات اتومبیل رانی آلمان هم فعال بودم، اصول کار را یاد گرفتم و تقریبا خودم را به روز نگهداشتم.

از شرایط تحصیل و دانشگاه در آلمان بگویید.

در دانشگاه هفته ای۵ روز تئوری و ۲ روز نیز با کمپانی مرسدس بنز کارآموزی داشتم چون این دو مورد لازم و ملزوم هم بودند.

یعنی تئوری و عملی حتما باید باهم یاد گرفته می شد.

به این شکل علم مکانیک را ادامه دادم.

تیمور ریچارد

دوران تحصیل در آلمان چطور گذشت؟

در دوران تحصیل مشکل ترین بخش، کار عملی بود که من با مرسدس هامبورگ داشتم.

در آن زمان آلمان به شکل امروز مدرن و پیشرفته نبود.

تعمیرگاه های قدیمی و بزرگی داشت و هامبورگ نیز شهر بسیار سردی بود.

چون ما در سال اول، کارآموز تازه وارد بودیم سخت ترین کارها را به ما می دادند که انجام بدهیم و این کار در زمستان خیلی مشکل بود.

مثلا ما را به فضای باز که بسیار سرد بود می فرستادند که گیربکس ماشین را پیاده کنیم.

این بخش خیلی برای من مشکل بود و بد گذشت و هیچوقت هم از یادم نمی رود.

یا در بخش آموزش ها در سال اول یک تکه آهن زنگ زده به ما می دادند با یک نقشه و کولیس و خط کش و می گفتند دقیقا باید این قطعه را بسازید؛ آنقدر این آهن را با دست و سوهان می سابیدم تا قطعه را در می آوردم.

سپس استاد قطعه را می گرفت و با کولیس نگاه می کرد، اگر ذره ای نور از آن رد می شد آن را به سطل زباله می انداخت و یک آهن زنگ زده دیگر را به ما می داد و می گفت از اول انجام بدهید.

باور کنید که از کف دستم خون می آمد، ولی باید این کار را انجام می دادیم.

رفتارشان با شما به عنوان یک ایرانی چطور بود؟

در محیط دانشگاه مشکلی نبود.

ولی در محیط کاری بسیار دیکتاتوری بود.

به خصوص در مورد ما چون که مو و ریش سیاه داشتیم مشکل تر می گرفتند و دلیلش هم میشه گفت چون آلمانی هستند دیگر!

بعد از اتمام تحصیل در آلمان به ایران بازگشتید و یا در آنجا ماندید؟

تحصیلم که تمام شد از شهر هامبورگ به شهر اشتوتگارت رفتم و در آنجا حدود ۲ سال با بنز و یک سال با پورشه کار کردم.

سپس به ایران آمدم و در تعمیرگاه مرکزی مرسدس بنز ، گاراژ سلطنتی و کارخانه ایران ناسیونال که پیکان تولید می کرد مشغول به کار شدم.

تیمور ریشار

بیشتر بخوانید:

گران ترین فورد موستانگ ایران

آلفارومئو جولیا GTA و GTAm نسخه ۲۰۲۰

یک ماشین باز واقعی ؛ توجه جوانان به محصولات GM ویرانگر است

تیمور ریشار و بازسازی خودروهای کلاسیک/ بخش دوم؛ مرسدس بنز گالوینگ




1 دیدگاه

پاسخ دادن

دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را وارد کنید

آخرین اخبار

سامانه فروش خودرو سود ده‌ترین بانک ایران!

سامانه فروش خودرو که با هدف حذف دلالان و شفافیت خودروهای فروخته شده تاسیس شد، به محلی برای سرمایه‌گذاری...

پست‌های مرتبط